مدل زندگی خودمان را پیدا کنیم
به گزارش مجله فروشگاه، کیومرث پوراحمد، چندسال قبل در زمان انتخاب بازیگر خانم برای فیلمش در حالی که مستاصل شده بود یک جمله گفت که آن موقع خیلی مورد توجه نهاده شد.
او گفته بود چرا همه خانم هایی که برای تست بازیگری می آیند بینی های خود را عمل نموده اند. همه بینی ها یک مدل شده. انگار از روی هم کپی شده اند. من برای بازیگر این نقش، خانمی می خواهم که چهره متفاوت داشته باشد، صورتی که خاص خودش است، بینی اش مال خودش است نه کپی شده از دماغ دیگران.
حالا کمی به اطرافمان نگاه کنیم و به خودمان در آینه. چهره و نوع پوشش. وسایل خانه، چیدمانش و همه آن چیزی که سبک زندگی نام دارد. چقدر ما شبیه خودمان هستیم؟ انتخاب های خاص خودمان را داریم؟ چقدر به انتخاب های خودمان احترام می گذاریم؟ چقدر از خودمان در مواجهه با مدها و الگوهای تکراری و شبیه هم محافظت می کنیم و از جایی به بعد تصمیم می گیریم خودمان باشیم؛ نه برای راضی نگه داشتن دیگران، بلکه برای حال خوب خودمان. برای احترام گذاشتن به خودمان؟ از جایی به بعد شاید بهتر باشد سلیقه خودمان را در سبک زندگی داشته باشیم. متفاوت زندگی کنیم نه مقلدانه.
آخرین بار که کلمه تقلید را شنیدید کی بود؟ یکی از واژه های بسیار مهم که به نظر می رسد فراموش شده است. نسل ما که مدرسه می رفتیم و کلاس خوشنویسی داشتیم این بیت از مولوی را بارها با خط خوش می نوشتیم: خلق را تقلیدشان بر باد داد / که دو صد لعنت بر این تقلید باد.
در کلاس انشا همواره یک موضوع بود که باید درباره اش می نوشتیم: تقلید و پرهیز از تقلید کورکورانه. بارها درباره این ضرب المثل صحبت می کردیم و می نوشتیم که کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد.
فراموش نموده ایم، مدت های زیادی است که درباره تقلید نوشتن و گفتن را فراموش نموده ایم و حالا که به خودمان آمده ایم تقلید و چشم و هم چشمی همه زندگی مان را پر نموده و شده ایم همان کلاغی که نه می تواند مثل خودش راه برود و نه راه رفتن کبک کمکش می نماید. شده ایم آدم هایی که به سبک زندگی و استایل خاص خودمان کمتر فکر می کنیم و مثل سری دوزی ها همه مثل هم زندگی می کنیم. ظرف هایمان شبیه هم است و لباس پوشیدنمان و همه آداب زندگی. اول مطلب درباره بینی عملی خانم ها گفتم، اینجا درباره مدل موی آقایان بنویسم که همه شده یک مدل.
انگار همه سرها شبیه همند. ژل زده و به یک طرف کج شده! تهران، کلانشهرها، روستاها و شهرستان ها هم فرق نمی نماید. انگار هرکسی یک عکس گرفته دستش رفته سلمانی و گفته همین مدلی بزن. نتیجه این رفتار، ظاهر زندگی مان شده شبیه هم و این شباهت و تقلید و چشم و هم چشمی آنقدر زیاد شده که دیگر دلمان را می زند.
چشم هایمان را خسته نموده. مگر نه این است که به اندازه همه آدم های جهان می توان سلیقه و تفاوت دید؟ مگر با همین تفاوت ها نیست که جهان زیباتر می گردد؟
آدم های هدفمند سبک زندگی خود را دارند
ژیلا امیرشاهی، مجری تلویزیون که سال هاست در برنامه های خانواده محور درباره سبک زندگی با کارشناسان مختلف هم صحبت می گردد، بر این باور است که وقتی آدم ها دچار تقلید کورکورانه می شوند که ایده کاملی برای زندگی خود ندارند. اگر هر فردی برای شش ماه، یک سال، دوسال خود برنامه داشته باشد و بداند از کجا به کجا قرار است برسد، برنامه و سبک زندگی خاص خود را هم خواهد داشت، چون برنامه و متد دیگران به کار او نمی آید و اگر او از روش آنها استفاده کند به همان جایی می رسد که آنها رسیده اند. اما کدام آدم با برنامه و هدفمندی است که برنامه اش با دیگران یک مدل باشد.
یاد بگیریم دور بزنیم
همه اینها بستگی به این دارد که ما چقدر خود را می شناسیم. چقدر به این فکر می کنیم که سرمان در زندگی خودمان باشد و با داشته های خود زندگی مان را بسازیم، هم زندگی فردی و هم زندگی اجتماعی. وقتی از درون تهی هستیم، وقتی برنامه و هدف نداریم به سبک زندگی و رفتار دیگران سرک می کشیم تا ببینیم آنها چه می نمایند و ما آن را تقلید کنیم.
حالا این تقلید هرچقدر می خواهد برایمان هزینه داشته باشد. فرقی نمی نماید. هزینه را می پردازیم تا مثل دیگران شویم و جایی و زمانی به خودمان می آییم که احساس می کنیم هرچقدر هم تقلید نموده ایم و زندگی را بر اساس چشم و هم چشمی چیده ایم اما دلمان خوش نیست.
حالمان خوب نیست.آن زمانی است که متوجه می شویم چیدمان زندگی که مدلش مال ما نیست، بدلی و کپی است و نمی تواند حالمان را خوب کند. به نظرم اگر به همین نقطه و نتیجه رسیدیم هم برگردیم و مدل زندگی خودمان را پیدا کنیم، باز جزو برنده ها هستیم.
شخصی سازی تقلید
امیرشاهی بر این باور است که در زندگی برای کارهایی اول باید تقلید کرد. تقلید است که به بچه می آموزد، چطور راه برود، چطور روی پای خود بایستد. تقلید است که به ما یاد می دهد چگونه بنویسیم و با چه خطی بنویسیم اما بعد باید کوشش کنیم و بیاموزیم و مطلعانه خط خود را انتخاب کنیم و جوری بنویسیم که خاص خودمان باشد.
این مجری می گوید: وقتی وارد رادیو شدم به من گفتند اول کار یک استاد را انتخاب و از او تقلید کن؛ از لحنش، نوع بیانش و حتی زبان بدنش. من این کار را کردم اما یک جایی ترمز را کشیدم. فنون را یاد گرفته بودم و بعد از این باید خودم می بودم. باید سبک خودم را پیدا و عملی می کردم. در زندگی هم باید یک جایی ترمز تقلید را کشید و آغاز کرد به چیدن راه و رسم زندگی خودت. باید مطلعانه انتخاب کرد. مطلعی خیلی مهم است. اگر فردی به اندازه کافی مطلعی داشته باشد، انتخاب های درستی هم انجام می دهد. اگر مطلع باشد مسلما تقلید نمی نماید چون سبک خود را دارد، راه خود را دارد و هدف و چشم اندازش برایش مهم تر از این است که تقلید و شبیه دیگران زندگی کند. شخصی سازی سبک زندگی یکی از مهارت هایی است که همه باید بیاموزیم. تقلید را از جایی باید شخصی سازی و شبیه دیگری زندگی کردن را متوقف کرد.
فرق متفاوت بودن با حاشیه سازی
متفاوت زندگی کردن و داشتن سبک زندگی خاص خود بسیار هم خوب است. اما یک اگر دارد. اگر مطلعانه باشد و برای داشتن حال و حس خوب. اگر برای این باشد که ما برای دل خودمان زندگی کنیم و سرمان به زندگی و اهداف خودمان گرم باشد. اما گاهی بعضی از آن طرف بام می افتند.
به بهانه متفاوت زندگی کردن، حاشیه سازی می نمایند تا دیده شوند تا بیشتر به چشم بیایند که این هم یک رفتار بیمارگونه است.
متفاوت زندگی کردن به این معناست که درون من و مطلعی ام نسبت به خودم، داشته هایم و آن چیزی که می خواهم به دست بیاورم آنقدر زیاد است که لازم نیست از روی ظاهر زندگی دیگری که نمی دانم باطن اش چیست، راه و رسم زندگی خودم را کپی کنم و متفاوت زندگی کردنم به این معنا نیست که گرسنه جلب توجه ام و به روش های مختلف دیگران را وا می دارم مرا نگاه نمایند.
روزی آنها از نگاه کردن به من خسته می شوند و من باز مجبورم برای جلب نگاه آنها گل درشت تر رفتار کنم. خوش سلیقگی در سبک زندگی، مهارتی است که با مطالعه و مطلعی به دست می آید و اول حال خودت را خوب می نماید و آنقدر عمق دارد که دیگر نیازی نداری دیگران به آن چشم بدوزند و آن را ببینند. تو را تحسین یا توبیخت نمایند.
سبک زندگی خاص داشتن یعنی آرام و بی حاشیه زندگی را به جلو بردن. یعنی دل خوش و حال خوب از این که نه به زندگی دیگران چشم دوخته ای و نه ضروری است دیگران به زندگی تو چشم بدوزند و این یعنی فارغ و رها زندگی کردن.
طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین